شعاری که خیلی ساده، نامتناهیبودن مرزهای تخیل بشری، توان شگفتانگیز آن در تأثیر بر واقعیتها و گشودن راههای تازه در محیطهای بسته را نشان میدهد.
«آرتور سی. کلارک» نویسندهی مشهور کتابهای علمی- تخیلی یادآوری کرده است که یگانه راه دستیابی به مرزهای «واقعیت ممکن» در زندگی، فراتر رفتن از این مرزها و گام نهادن در سرزمین ناممکنهاست.
او بر این باور بود که تخیل از نیازهای مهم دنیای جدید است و مسئلهی اصلی یافتن کسی است که همزمان از دانش و شناخت علمی قابل اطمینان یا حس علمی مناسب و تخیلی قوی و انعطافپذیر برخوردار باشد.
بهنظر کلارک هرچند نمیتوان بهطور دقیق آینده را پیشبینی کرد، اما حقیقت مهم این است که باور داشته باشیم آیندهای کاملاً تخیلی درپیش داریم. او شکست پیشبینیهای علمی را به دو عامل مهم برمیگرداند: فقر یا کمبود شجاعت و فقر یا کمبود تخیل. گویا انیشتین هم تأکید کرده بوده که هنگام مواجهه با بحران، تخیل مهمتر از واقعیت است.
امروزه میدانیم که بخش عمدهای از اختراعهای علمی نیمهی دوم قرن بیستم، ابتدا خیالپردازی صرف انگاشته میشد و میتوان گفت که همیشه پیش از آنکه موفقیتهای بزرگ دنیا تحقق پیدا کنند؛ بشر بر بال خیال پرواز کرده و رؤیای دستیابی به ناممکنهای آن روز را در سر پرورانده است.
تلاش برای گامنهادن به سرزمین ناممکنها گاه به شکست میانجامد، اما کسانی پیروز میشوند و میتوانند لذت فتح بخشی از این سرزمین را بچشند که توانایی شگفتانگیز انسان را در جامهی عمل پوشاندن به رؤیاهای خود باور دارند و از تلاش و کوشش در این مسیر خسته نمیشوند و از شکستها و ناکامیهای بین راه نمیهراسند.
مثلاً ادیسون وقتی که میخواست برای خانهها و خیابانها از الکتریسیته روشنایی بگیرد، در میان بیاعتناییهای دانشمندان یا متخصصان واقعبین، تخیلاش را پرواز داد. آن زمان کارشناسان مسخرهاش کردند و او باورش را از دست نداد. وقتی ادیسون سال ۱۸۷۸ میلادی اعلام کرد که دارد برای تولید چراغی تلاش میکند که با نیروی الکتریسیته روشن شود، یک مهندس بلندپایهی بریتانیایی در اعلامیهای، ادعای تولید و توزیع روشنایی متکی بر الکتریسیته را آرزویی کاملاً فریبکارانه دانست؛ با این وصف، چراغی که ادیسون در عالم خیال دیده بود، جهان را روشن کرد.
نظر شما